باید راه بیفتم .....
- ۰ نظر
- ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۳
عبدالله ابن ابی یعفور گفت : از حضرت اباعبدلله شنیدم که به شخصی از دوستانش فرمودند: فلانی به زیارت قبر ابی عبدلله می روی؟ ... به خدا سوگند اگر من فضیلت زیارت آن حضر ت و فضیلت قبرش را برای شما بازگو کنم به طور کلی حج را ترک کرده و احدی از شما دیگر به حج نمی رود... خداوند متعال به واسطه فضیلت قبر آن حضرت کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم امن قرار نماید.
ابن ابی یعفور می گوید، به محضرش عرضه داشتم: خداوند متعال حج و زیارت بیت الله الحرام را بر مردم واجب کرده ولی زیارت قبر امام حسین را بر مردم واجب نکرده است، پس شما چطور چنین می فرمایید؟
حضرت فرمودند: اگر چه همین طور است ولی در عین حال خداوند متعال فضیلت زیارت آن حضرت را این گونه قرار داده است. مگر نشنیده ای کلام امیرالمؤمنین را که فرمودند: کف پا سزاوارتر است به مسح نمودن از ظاهر و روی پا، ولی در عین حال حق تعالی مسح روی پا را بر بندگان واجب کرده است؟ و نیز مگر نمی دانی اگر حق تعالی موقف (محل محرم شدن) به خاطر شرافتی که در حرم است افضل و برتر بود ولی خداوند متعال آن را در غیر حرم قرار داده است.
عمر بن ثابت از پدرش از حضرت ابی جعفر نقل می کند که فرمودند: ...حق تبارک و تعالی آن را (کربلا) با فضیلت ترین زمین های بهشت قرار داده است.در روایت است: زیارت امام حسین موجب زیادتی عمر و حفظ و صیانت جان و مال بوده و سبب فزونی روزی و رهایی از سختی ها و برآوردن حاجت است.
امام باقر فرمود: توصیه و امر کنید شیعیان ما را که به زیارت قبر امام حسین حرکت کنند، زیرا زیارت حسینی مایه ی زیادتی در رزق و عمر طولانی و رفع سوء و بدی خواهد بود،ْ بلکه به زیارت حسین رفتن بر هر مؤمنی که به امامت او معترف است، یک فریضه است.
امام صادق فرمود: ای عبدالمک هرگز زیارت امام حسین را ترک مکن و بلکه اصحاب و یارانت را به این مسئله توصیه و امر بکن، خداوند در سایه زیارت حسین عمر تو را طولانی و رزقت را فراوان می کند و حیات و ممات تو را با سعادت قرین می گرداند و تو را در زمره ی سعادتمندان محسوب می کند.
به امام صادقعرض کردند: کمترین اثری که برای زائر قبر امام حسین چیست؟ فرمود:
« کمترین اثرش این است که خداوند متعال او و خانواده و مالش را حفظ می کند تا به سوی اهل خویش بازگردد، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهد بود. »
امام صادق به ابو صباح کنانی فرمود:
« همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد او نمی رود مگر آنکه خداوند از او پریشانی را دفع نموده و حاجتش را بر آورده می نماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او می گریند. هر کس او را زیارت کند، وی را تا خانه اش بدرقه می کنند، و هر که مریض شود به عیادتش می روند و هر که بمیرد جنازه اش را تشییع می کنند. »
امام باقر فرمود: هر که حسین را در روز عاشورا زیارت کند به گونه ای که نزد او گریان شود، خداوند را ملاقات کند در حال که ثواب یک میلیون حج و یک میلیون عمره و یک میلیون جهاد که ثواب هر حج و هر عمره و هر جهاد مانند ثواب کسی باشد که با پیامبر و ائمه اطهار حج و عمره و جهاد نموده باشد، راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم، ثواب کسی که در شهرها و نواحی دور می باشد و نمی تواند در آنروز به زیارت امام حسین بیاید چیست؟ حضرت فرمود:چون روز عاشورا شد به صحرا یا بر بلندی ، در خانه خود برود و در حالی که به حضرت اشاره می کند ، سلام نماید و تلاش کند در نفرین بر دشمنان حضرت، سپس دو رکعت نماز بخواند و این کار را قبل از ظه انجام دهد، اهل خانه خود را نیز به گریستن بر حضرت دستور دهد، خود بگوید و جزع نماید، و اقامه عزا کند در خانه و یکدیگر را با حالت گریان ملاقات کنند، چون این اعمال را انجام دهند من ضامنم که خداوند متعال تمام این ثواب ها را به او بدهد، راوی عرض کرد : فدایت شوم شما ضامن می شوید؟ حضرت فرمود : من ضامنم آن ثواب ها را، آنگاه حضرت پس از یاد دادن زیارت عاشورا فرمود: اگر این گونه حضرت را زیارت کنی ، همانند ملائکه ای که زائر حسین هستند ،حضرت را زیارت کرده ای و خداوند برای تو یک میلیون حسنه می نویسد و یک میلیون گناه عفو میکند و یک میلیون درجه تو را بلند گردانده وهمانند کسی باشی که با امام حسین شهید گشته ودر مقامات بلند ایشان شریک میشوی.
در ادامه حضرت فرمود: ای علقمه اگر بتوانی هر روز حسین را اینگونه زیارت کنی انجام ده که برای تو تمام آن ثواب ها خواهد بود.
امام صادق فرمود: کسی که در روز عاشورا امام حسین را زیارت کند بهشت بر او واجب می شود.
امام رضا فرمود: همانا گریستن بر امام حسین گناهان بزرگ را نابود می کند.
امام صادق فرمود: کسی که روز عاشورا قبر امام حسین را زیارت نماید در حالی که حق او را بشناسد همانند آن است که خدای را در عرش او زیارت کرده است.
آمرزش گناه
جابر جعفی در ضمن یک حدیث طولانی از امام صادق روایت کرده است که فرمود:
"چون از نزد قبر حسین بازگشتی، ندا کننده ای تو را ندا می دهد که اگر آن را می شنیدی، تمتم عمکر را نزد قبر شریف حسین اقامت می گزیدی. آن منادی می گوید: خوشا به حال تو ای بنده خدا که سود فراوان بردی و به سلامت ( در دین) دست یافتی. عمل از سر بگیر که گناهان گذشته ات آمرزیده شد."امام صادق به سدیر فرمود: ای سدیر آیا هر روز حسین را زیارت می کنی؟ عرض کرد: فدایت شوم نه، فرمود:چقدر جفاکارید! سپس فرمود: آیا هر جمعه او را زارت می کنید؟ عرض کردم:نه، فرمود:آیا هر ماه او را زیارت می کنید؟ عرض کردم: نه، فرمود:آیا هر سال او را زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهی می شود!
حضرت فرمود: شما چقدر نسبت به حسین جفا می کنید!آیا نمی دانی که خداوند دو میلیون فرشته دارد که پریشان حال، بر حسین می گریند و او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟! چه مانعی دارد که قبر حسین را در هر جمعه پنج بار یا در هر روز یکبار زیارت کنی؟ عرض کردم: فدایت شوم، میان ما و او فرسنگهای بسیار فاصله است، حضرت فرمود: برو بالای بام، سپس به راست و چپ توجه کن، آنگاه سر به طرف آسمان بلند کرده، سپس به طرف قبله متوجه شده می گویی: « السلام علیک یا ابا عبدلله ، السلام علیک و رحمه الله و برکاته » اگر چنین کنی برای تو یک زیارت می نویسند، یک زیارت معادل یک حج و عمره است.
سدیر گفت:بیشتر روزها من بیشتر از بیست مرتبه چنین زیارت می کنم.
روزی در حرم حضرت رقیه ( ع ) زن فرانسوی را دیدند که دو قالیچه گرانقـدرو گران قیمت بعنوان هدیه به آستانه ی مقدسه آورده است مردم که می دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل تعجب کردند که چه چیز باعث شده یک زن نامسلمان به اینجا آمده وهدیه قیمتی آورده است در این موقع بود که
حس کنجکاوی در افراد تحریک میشود روی همین اصل از او علت را پرسیدند او در
جواب گفت می دانید که من مسلمان نیستم ولی وقتی که از فرانسه به عنوان
مأموریت به اینجا آمده بودم در مجاوراین آستانه مسکن کردم، اول شبی که می
خواستم استراحت کنم ،صدای گریه شنیدم چون ان صداها ادامه داشت و قطع نمی شد
پرسیدم این صدا وگریه از کجاست؟ در جواب گفتند این گریه ها از جوار قبر
دختری است که در این نزدیکی مدفون است من خیال میکردم آن دختر امروز مرده و
امشب دفن شده است که پدر مادر وسایر بازماندگان نوحه سرائی می کنند ولی
گفتند الان متجاوزازهزارسال است از مرگ ودفن او می گذرد بر شگفتی من افزوده
شد که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می دهند بعد معلوم
شد این دختر با دختران عادی فرق دارد او دختر امام است که پدرش رامخالفین و
دشمنان کشته اند و فرزندانش را به اینجا که پایتخت یزید بوده به اسیری
آورده اند و این دختردرهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .
بعد ازاین ماجرا روی به این جا آوردم دیدم مردم از هر سو
عاشقانه می آیند ونذرها می کنند هدیه ها می آورند و متوسل می شوند محبت او
چنان در دلم جا گرفته که علاقه ی زیادی به وی پیدا کردم ، پس
از مدتی برای زایمان مرا به بیمارستان وزایشگاه بردند پس از معاینه به من
گفتند کودک شما غیر طبیعی به دنیا می آید و ما ناچاربه عمل جراحی هستیم من
همین که نام عمل جراحی را شنیدم دانستم که در دهان مرگ قرارگرفته ام خدایا
چه کنم خدایا ناراحتم گرفتارم چه کنم ؟ چاره چیست؟ چاره ای جز توسل ندارم
باید متوسل شوم به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده گفتم خدایا بحق
این دختری که در اسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش که امام است
قسم می دهم مرا ازاین گرفتاری نجات بده آنگاه خود این دختر را مخاطب قرار
داده و گفتم اگر من از این گرفتاری نجات یابم دو قالیچه قیمتی به آستانه ات
هدیه می کنم خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن طولی
نکشید بر خلاف انتظار پزشکان ومتصدیان زایمان، ناگهان فرزندم به طورطبیعی
متولد شد و از هلاکت نجات یافتم ومن هم به عهد و نذرم وفا کردم و قالیچه ها را تقدیم می کنم.
باز باران با ترانه , با گهرهای فراوان , می خورد بر بام خانه
یادم آمد کربلا را , دشت پرشور و بلا را
گردش یک ظهر غمگین , گرم و خونین
لرزش طفلان نالان , زیر تیغ و نیزه هارا
با صدای گریه های کودکانه , واندرین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دل شکسته
پای خسته
باز باران , قطره قطره , می چکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب(س) به آرامی , شود گل
باز باران ...
|
|
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی
(ره) فرمود :« زمانی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم اتفاقاً اهالی
سامرا به بیماری وبا و طاعون مبتلا شده بودند و همه روزی عدهای میمردند. |
حسین نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.
سبب گریهاش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه میکنم، مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند.
شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه میکند، گفتند حسین آقا دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی،
گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و میتوانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه میکنم.
بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانهای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند. ولی شب باز دیدند دارد گریه میکند. وقتی علت را پرسیدند
گفت: هر کدام از شماها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم میخوابم.
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.
ولی باز شب هنگام حسین آقا داشت گریه میکرد. گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.
به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه میکند، وقتی علت را پرسیدند
گفت: بر جد غریبم گریه میکنم و به شما هیچ ربطی ندارد!
دنبال نشانـت نشـــدم این جمعه
پروانه ی جانـت نشـدم این جمعه
من آبروی منتظـــران را بُـــردم
حتی نگرانـت نشــــدم این جمعه
امام علی علیه السلام:
چقدر بین دو عمل، فاصله دور است! عملى که لذتش مى رود و کیفر آن مى ماند، و عملى که رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است.
خـــــــــدا گفت : او را به جهنم ببریـــــــــــ د
برگشت و نگاهی به خـــــــدا کــرد
خــــــدا گفت : صبــــــــر کنید ؛ او را به بهشت ببریـــــــــــ دفرشتگان
ســـــــــؤال کردند : چــــــــــــرا
جــــواب آمـــــــــــد
چــــــــون او هنوز به من امیدوار است .
نگران نباش
بی حجاب ها هم روزی باحجاب می شوند
اما
در قبر
که دیگر دیر است ...
حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده ...
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ....
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند....
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ...
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده ...
همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ....
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه
مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا...
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه.......
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ....
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
کمک می خوایم حاجی .......
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند
داری صدا رو.......
همت همت مجنون.......
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود
اگر تمام ملائک زگریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود
*شهادت مظلومانه شیخ الائمه، امام جعفر صادق(ع) تسلیت*
شیعیان رهبر ما را کشتند
صادق آل عبا را کشتند
نور چشم علی و فاطمه را
وارث کربلا را کشتند
اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر
- قائم - منجی - صابر
کنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل
- ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی
بکر
زمان تولد : هفدهم ربیع
الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع
فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز
سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80
هجری ذکر کرده اند .
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان
شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان
کردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر
حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل
- عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما که اسماعیل ،
عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین
( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی کاظم
(علیه السلام) ، اسحاق و محمد که مادرشان حمیده خاتون می
باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه که هر یک از مادری به
دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ،
أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب -
اسحاق بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی –
حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله
بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان : روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر
(علیه السلام) بود . جز آنکه کمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان
چون آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در
پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی
اش کشیده و وسط آن اندکی برآمده بود وبر گونه راستش خال
سیاه رنگی داشت .
ریش مبارک آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد کم پشت بود .
دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون
نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می کرد .
ربطی به جمعه ندارد، تو نباشی دنیا تعطیل است... اللهم عجل لولیک الفرج
ساعات عمرمن همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیرکه آب ازسرم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا، شمار درد دلم، بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
مأمون روی تخت جابه جا شد. صدایش در امارت پیچید. لرزه بر تن همه افتاد. بر گردانیدش، گفتم برگردانیدش. این را گفت و زیر لب ناسزا گفت. خبر آوردند امام
رضا (ع) پا برهنه آمده و همه مانند او به دنبالش راهی شدند و مدام الله اکبر، همه فضا را آکنده بود و جمعیت بیشتر و بیشتر می شد. آخر امام گفته بود من به شیوه خودم نماز عید فطر را اقامه می کنم مثل محمد (ص) مثل علی (ع). مأمون حالا برایش روشن شده بود سنت محمد و علی یعنی همین.
بحار الانوار، جلد 49، صفحه 135
بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند.
خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه.
بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر.
یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم.
قبل اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید.
گفت:
«حاجی خواب دیدم. قاصد امام حسین علیه السلام بود. بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند:«به زودی به دیدارت خواهم آمد» یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود:« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟»
همینجور که داشت حرف میزد گریه می کرد. صورتش شده بود خیس اشک. دیگه تو حال خودش نبود.
چند شب بعد شهید شد.
امام حسین علیه السلام به عهدش وفا کرد...
راوی: حاج علی سیفی، همرزم شهید
15 روز بود که بیهوش افتاده بود روی تخت.
گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونید.
با پدرش رفتیم بیمارستان. انگار داشت اشاره می کرد. تشنه بود.
آب که به لبش رسید حالش عوض شد. شاید یاد تشنگی امام حسین علیه السلام افتاده بود.
شروع کرد به یا حسین علیه السلام گفتن.
بعد از 15 روز بیهوشی این اولین کلمه ای بود که به زبون آورد. هنوز داشت یا حسین علیه السلام می گفت که شهید شد...
راوی: مادر شهید حسین علی پور اسحاق
هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین می اومد حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می شد با روضه امام حسین علیه السلام . انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد.
یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش.
گریه کنون اومد پیش من. گفت:
«بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد.»
روضه که تموم شد، گفتم:« حاجی، مصطفی این طوری می گه.»
با تعجب گفت:« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.»
از بس محو روضه بود....
راوی: همسر شهید
پیرمرد داشت وضو می گرفت. صدای دو پسر بچه را شنید. بحث می کردند که وضوی کدامشان درست است.پیرمرد توجهی نکرد. آمدند پیش او. گفتند : "ما وضو می گیریم؛ شما ببینید وضوی کداممان درست است." وضو گرفتند. صحیح و کامل. پیرمرد خنده اش گرفت. گفت : " وضوی هر دوتان حرف ندارد. این منم که با این و سن و سال اشتباهی وضو می گیرم."
نقشه حسن و حسین گرفته بود.
کسی حق نداشت اسم علی را بیاورد، مگر برای طعن و لعن و فحاشی. دستور معاویه بود. حسین باید اسم پدر را زنده نگه می داشت. اسم پسرهایش گذاشت علی. علی اکبر، علی اصغر، علی اوسط.
بعضى از علماى تفسیر مىگویند: چون یعقوب به مصر آمد و از عفو یوسف نسبت به برادران آگاه شد،
شب به نماز برخاست و بعد از تهجد رو به قبله ایستاد و یوسف را در پشت سر خود و برادران را پشت سر یوسف قرار داد و دعا کرد و آنان آمین گفتند و خداوند، دعاى آنان را مستجاب کرد.
منبع : عرفان
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره مردمى که از تربیت الهى دورند و همتى جز شکم و شهوت ندارند و از هر راهى که قدرتشان اقتضا مىکند، پیدا مىکنند و مىخورند مىفرماید:
قیمت اینان با آنچه از شکمشان مىریزد، مساوى است!!
على علیه السلام در بصره براى عیادت علاء بن زیاد آمد، چون خانه وسیع او را دید، فرمود:
چنین خانه وسیعى را در دنیا براى چه مىخواهى؟ تو در آخرت به خانه وسیع محتاجترى.
آرى، اگر به وسیله این خانه وسعت خانه آخرت بخواهى، در آن از مهمان پذیرایى کن و صله رحم بجاى آر و حقوق شرعیه را از آن آشکار کن، چون چنین عمل کنى به خانه وسیع آخرت رسیدهاى .
منبع : وب سایت عرفان