اینجا کربلاست

اینجا کربلاست
پیام های کوتاه
کلمات کلیدی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

امام صادق به سدیر فرمود: ای سدیر آیا هر روز حسین را زیارت می کنی؟ عرض کرد: فدایت شوم نه، فرمود:چقدر جفاکارید! سپس فرمود: آیا هر جمعه او را زارت می کنید؟ عرض کردم:نه، فرمود:آیا هر ماه او را زیارت می کنید؟ عرض کردم: نه، فرمود:آیا هر سال او را زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهی می شود!

حضرت فرمود: شما چقدر نسبت به حسین جفا می کنید!آیا نمی دانی که خداوند دو میلیون فرشته دارد که پریشان حال، بر حسین می گریند و او را زیارت  می کنند و خسته نمی شوند؟! چه مانعی دارد که قبر حسین را در هر جمعه پنج بار یا در هر روز یکبار زیارت کنی؟ عرض کردم: فدایت شوم، میان ما و او فرسنگهای بسیار فاصله است، حضرت فرمود: برو بالای بام، سپس به راست  و چپ  توجه کن، آنگاه سر به طرف آسمان بلند کرده، سپس به طرف قبله متوجه شده می گویی: « السلام علیک یا ابا عبدلله ، السلام علیک و رحمه الله و برکاته » اگر چنین کنی برای تو یک زیارت می نویسند، یک زیارت معادل یک حج و عمره است.

سدیر گفت:بیشتر روزها من بیشتر از بیست مرتبه چنین زیارت می کنم.


  • رضا نودهی

روزی در حرم حضرت رقیه ( ع ) زن فرانسوی را دیدند که دو قالیچه  گرانقـدرو گران قیمت بعنوان هدیه به آستانه ی مقدسه آورده است مردم که می دانستند او فرانسوی و مسیحی است  از دیدن این عمل تعجب کردند که چه چیز باعث شده یک زن نامسلمان به اینجا آمده وهدیه قیمتی آورده است در این موقع بود  که حس کنجکاوی در افراد تحریک میشود روی همین اصل از او علت را پرسیدند او در جواب گفت می دانید که من مسلمان نیستم ولی وقتی که از فرانسه به عنوان مأموریت به اینجا آمده بودم در مجاوراین آستانه مسکن کردم، اول شبی که می خواستم استراحت کنم ،صدای گریه شنیدم چون ان صداها ادامه داشت و قطع نمی شد پرسیدم این صدا وگریه از کجاست؟ در جواب گفتند این گریه ها از جوار قبر دختری است که در این نزدیکی مدفون است من خیال میکردم آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است که پدر مادر وسایر بازماندگان نوحه سرائی می کنند ولی گفتند الان متجاوزازهزارسال است از مرگ ودفن او می گذرد بر شگفتی من افزوده شد که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می دهند بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد او دختر امام است که پدرش رامخالفین و دشمنان کشته اند و فرزندانش را به اینجا که پایتخت یزید بوده به اسیری آورده اند و این دختردرهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است . بعد ازاین ماجرا روی  به این جا آوردم دیدم مردم از هر سو عاشقانه می آیند ونذرها می کنند هدیه ها می آورند و متوسل می شوند محبت او چنان در دلم جا گرفته که علاقه ی زیادی به وی پیدا کردم ،  پس از مدتی برای زایمان مرا به بیمارستان وزایشگاه بردند پس از معاینه به من گفتند کودک شما غیر طبیعی به دنیا می آید و ما ناچاربه عمل جراحی هستیم من همین که نام عمل جراحی را شنیدم دانستم که در دهان مرگ قرارگرفته ام خدایا چه کنم خدایا ناراحتم گرفتارم چه کنم ؟ چاره چیست؟ چاره ای جز توسل ندارم باید متوسل شوم به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده گفتم خدایا بحق این دختری که در اسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش که امام است قسم می دهم مرا ازاین گرفتاری نجات بده آنگاه خود این دختر را مخاطب قرار داده و گفتم اگر من از این گرفتاری نجات یابم دو قالیچه قیمتی به آستانه ات هدیه می کنم  خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن طولی نکشید بر خلاف انتظار پزشکان ومتصدیان زایمان، ناگهان فرزندم به طورطبیعی متولد شد و از هلاکت نجات  یافتم ومن هم به عهد و نذرم وفا کردم  و قالیچه ها را تقدیم می کنم.

  • رضا نودهی

باز باران با ترانه , با گهرهای فراوان , می خورد بر بام خانه

یادم آمد کربلا را , دشت پرشور و بلا را

گردش یک ظهر غمگین , گرم و خونین

لرزش طفلان نالان , زیر تیغ و نیزه هارا

با صدای گریه های کودکانه , واندرین صحرای سوزان

می دود طفلی سه ساله

پر ز ناله

دل شکسته

پای خسته

باز باران , قطره قطره , می چکد از چوب محمل

خاکهای چادر زینب(س) به آرامی , شود گل

باز باران ...


  • رضا نودهی